رضاشاه بزرگ در کتاب «سفرنامه خوزستان» خود می گوید:
هنگامی که من آمدم، میرزا کوچک خان در رشت با کمک شوروی جمهوری کمونیستی گیلان راه انداخته و خود را رئیس جمهور نامیده و بنام خود تمبر چاپ می کرد.
در مازندران مرکزی امیر موید سوادکوهی قدرت داشت و تهران را تهدید میکرد.
مازندران شرقی و بخشهایی از شمال خراسان در دست دو طایفه ترکمن بود
شمال غربی خراسان در دست سردار معزز بجنوردی و ایل شادلو بود
آذربایجان شمالی و نواحی هم مرز با روسیه در دست اقبال السلطنه ماکوئی بود
غرب رضائیه و کردستان در دست اسماعیل آقا سمیتقو بود که پرچم برای خود ساخته بود و شیعیان را قتل عام میکرد
آذربایجان در دست عشایر ایل بزرگ شاهسون و همدان در دست عشایر کرد بود.در جنوب بلوچ ها خودگردان بودند ، دوست محمدخان سرکرده بلوچ ها سکه بنام خودش می زد و چیزی نمانده بود دیار رستم نیز برای همیشه تجزیه شده به بلوچستان پاکستان بپیوندد.
ایرانیان برای رفتن به استان مستقل خوزستان میبایست ویزا میگرفتند و حاکم آنجا بنام شیخ خزعل سالها بود تحت حمایت انگلیس بود و به تهران مالیات نمی داد و خیال جدا سازی خوزستان از ایران را داشت.
💚🤍❤️
@Tazahorat_Sarasari