🔴جنبش هزاران رهبر
✍علیرضا یگانه
مساله مهمی که در تحلیلهای جامعه شناختی این جنبش، از قلم افتاده، این است که این نسل دهه هشتاد، به یکباره از اسمان که نازل نشده اند.
از زیر بوته هم به عمل نیامده اند.
نتیجه سرکوب مستمر حداقل ۲۵ ساله هستند.
نتیجه از بین بردن تمام نهادهای مدنی و تعطیلی تمام رسانه های مستقل و به حاشیه راندن تمام اندیشه هایی هستند که با قرائت حاکم فاصله داشت.
آگاهان سیاسی کم و بیش متفق هستند که اولین جنبش جدی پسا انقلاب پنجاه و هفت، در کوی دانشگاه اتفاق افتاد.
در آن زمان، تنها نهادهای دانشجویی موجود که اجازه فعالیت داشتند، انجمن های اسلامی و بسیج دانشجویی بودند.
دو نهادی که قرائتهایی از زبان و عمل حکومت رسمی بودند.
بنده بعنوان کسی که در آن سالها دانشجوی دانشگاه تهران و ساکن کوی دانشگاه بودم، شهادت می دهم که خط فکری حداقل شصت درصد دانشجویان، هیچ قرابتی با انجمن و بسیج نداشت.
منتها بخاطر نبودن تشکلهای مستقل دانشجویی، عملا رهبری اعتراضات در اختیار انجمن اسلامی قرار می گرفت.
به یاد داریم که اعضای انجمن اسلامی، هر صدای مخالفی را با روشهای مختلف، تحقیر، تمسخر، سانسور و سرکوب می کردند.
حکومت هم چون اولین برخوردش با معترضان بود، هم بسیار خشن عمل کرد و هم آن نسل را یعنی متولدین پنجاه و چهار تا شصت و پنج را از چرخه مدیریت و روند طبیعی شکلگیری و گردش نخبگان خارج کرد.
اتفاقات جنبش سبز در سال هشتاد و هشت، تکلیف بسیاری از مردم را روشن کرد.
ندای گذر از اصلاح طلبان که اولین بار توسط دانشجویان دانشگاه تهران، شیراز و چند دانشگاه معدود دیگر در سال هفتاد و هشت سر داده شده بود، پس از سرکوب جنبش سبز، به ذهنیت غالب جامعه ایران تبدیل شد.
این نسلهای مردد که طی این سالها ازدواج کرده و صاحب فرزند شده بودند، بخاطر شدت گرفتن انواع سرکوبهای حکومت و بخصوص شیوه های سرکوب نرم که تحت تاثیر مستشاران امنیتی روسی، برای سالیانی چند، دچار یاس و سکوت قبرستانی شد.
فریادها و شعارهای خیابان، به نجواها و بحثهای خانوادگی و شعاع دوستان نزدیک، تبدیل گردید.
فرزندان این نسل، شاهد تمام این اتفاقات بودند.
همزمان، شاهد شکافهای عظیم ناشی از توسعه ی اقتصاد رانتی بودند. شکافهایی که باعث شده بود، فرزندان ببینند خیلی از والدینشان علیرغم تخصص و شایستگی و استعداد و تلاش فراوان، هر روز فقیرتر می شوند.
نسل متولدین نیمه دوم دهه هفتاد و دهه هشتاد، آثار و تبعات چهار دهه سرکوب و تبعیض و اقتصاد رانتی مستمر را با تمام وجود لمس کردند.
لذا والدین آرمانگرا اما سرکوب شده ی خود را با نقدهایی جدی روبرو کردند.
ارتباط این نسل با فضای مجازی و میکرو رسانه ها و نیز آموختن زبانهای خارجی باعث گردید زندگی دیگر ملل جهان، بخصوص غرب را ببینند. لذا سوالاتشان بیشتر و زخمهایشان عمیقتر شد.
عدم مشروعیت مذهبی حکومت و روحانیت هم که در گفتگوهای خانوادگی، مدام به گوش این فرزندان می رسید، باعث شد از دین و مذهب گذر کنند.
اما جامعه با این نسل چه کرد؟ سالها در خانواده و جامعه تمسخر شدند. حداکثر اینکه جدی گرفته نشدند.
لذا این نسل، به اثبات بلوغ خویش برخاست.
رفتار جامعه باعث شد تمام ویژگیهای جوامع اقلیت را پیدا کنند. و طبق ساز و کارهای شناخته شده اقتصادی اجتماعی اقلیتها رفتار کنند.
اقلیتی که اکنون سی میلیون از جمعیت کشور است و پشتوانه ی اندیشگی نسلهای قبل بخصوص نسل سرکوب شده ی کوی دانشگاه را دارند.
این جنبش جنبش هزاران رهبر است.
رهبرانی با شعاع تاثیر متفاوت اما هم جهت.
قطره هایی که به رود و رودهایی که به دریا تبدیل خواهد شد.
سه شنبـــــــــه ۲۶ مــــهــــر ۱۴۰۱
#قیام_مردم_ایران#اعتصابات_سراسری🆔
@sedaiazadi